سیاه وسفید

اینجا دریچه ای است برای تمام ناگفته های من. تمام سخنانم در اینجا خلاصه میشه....

سیاه وسفید

اینجا دریچه ای است برای تمام ناگفته های من. تمام سخنانم در اینجا خلاصه میشه....

تاکسی.....

پنجشنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۳، ۰۴:۳۲ ب.ظ

سوار تاکسی بین شهری شدم، مسیرم مشهدبود.
اصلا با راننده درباره مقدار کرایه صحبتی نکردم از بابت پول هم نگران نبودم
اما وسط راه که بیابان بود، دست کردم تو جیب راست شلوارم ولی پول نبود…!
جیب چپ نبود… جیب پیرهنم!
نبود که نبود … گفتم حتما تو کیفمه!
اما خبری از پول نبود…
به راننده گفتم: اگر کسی رو سوار کردی و بعد از طی یک مسیری به شما گفت که پول همراهم نیست، چیکار میکردی ؟!!
گفت: به قیافه اش نگاه می کنم!
گفتم : الان فرض کن من همان کسی باشم که این اتفاق براش افتاده…!!!
یکدفعه کمی از سرعتش کم کرد و نگاهی از آینه به من انداخت
و گفت : به قیافه ات نمیاد که آدم بدی باشی ، می رسونمت …

  • farjad janati

نظرات  (۱)

  • سیدجلیل عربشاهی
  • بابا دم قیافت

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی